مخفف هم مانند است که به معنی شبیه و نظیر و مانند یکدیگر باشد. (برهان). نیز مرخم هماننده است: به رای و به گفتار و نیکی گمان نبینی همانند او در زمان. فردوسی. ز کارآزموده گزیده مهان همانند تو نیست اندر جهان. فردوسی. مرا با صنوبر همانند کردی به قد و به رخ با ستاره برابر. فرخی. که از چهر و بالا و فرّ و شکوه همانند او کس نبد زآن گروه. اسدی. همانند بس یابی از مردمان ولیکن درستی نباشد همان. اسدی. ای خوب نهال ار ز خرد بار نگیری با بید و سپیدار همانند و همالی. ناصرخسرو. رجوع به هماننده شود
مخفف هم مانند است که به معنی شبیه و نظیر و مانند یکدیگر باشد. (برهان). نیز مرخم هماننده است: به رای و به گفتار و نیکی گمان نبینی همانند او در زمان. فردوسی. ز کارآزموده گزیده مهان همانند تو نیست اندر جهان. فردوسی. مرا با صنوبر همانند کردی به قد و به رخ با ستاره برابر. فرخی. که از چهر و بالا و فرّ و شکوه همانند او کس نبد زآن گروه. اسدی. همانند بس یابی از مردمان ولیکن درستی نباشد همان. اسدی. ای خوب نهال ار ز خرد بار نگیری با بید و سپیدار همانند و همالی. ناصرخسرو. رجوع به هماننده شود
رفیق هم نفس: همدمی جوید و رفیقی طلبد که با او نفسی زند، هم زبان هم سخن: ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی. (حافظ)، هم پیاله: عشق بازی و جوانی و شراب لعل فام مجلس انس و حریف و همدم و شرب مدام. (حافظ)، پیاله شراب، دو غواص که دم و نفس هر دو موافق باشد یعنی وقتی که دم نگاهدارند هر دوبرابر نگاه توانند داشت تا چون دم شخصی که در بیرون دریاست تمام شود آنرا که درون دریاست فورا بر آورند تا هلاک نشود
رفیق هم نفس: همدمی جوید و رفیقی طلبد که با او نفسی زند، هم زبان هم سخن: ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی. (حافظ)، هم پیاله: عشق بازی و جوانی و شراب لعل فام مجلس انس و حریف و همدم و شرب مدام. (حافظ)، پیاله شراب، دو غواص که دم و نفس هر دو موافق باشد یعنی وقتی که دم نگاهدارند هر دوبرابر نگاه توانند داشت تا چون دم شخصی که در بیرون دریاست تمام شود آنرا که درون دریاست فورا بر آورند تا هلاک نشود